نمونه کارنمای معلمی 25 صفحه به صورت کامل و دقیق و آماده تحویل

نمونه کارنمای معلمی

نمونه کارنمای معلمی

بخشی از نمونه کارنمای معلمی عبارت است از :

تصوراتم  از دانشگاه

همیشه تصور می­کردم دانشگاه مکانی است که آدم را مجبور می­کند همیشه کتاب به دست بگیری، آن هم چه کتاب­هایی، هر کدامشان کم کم هفتصد هشتصد صفحه، با چه مباحث سنگینی، خودم را برای بی­خوابی­های طولانی مدت آماده می­کردم، بعضی وقت­ها قبل از خواب می­نشستم و چهارسال بعد خودم را تصور می­کردم، وقتی که فارغ التحصیل می­شدم و دیگر یک معلم کامل بودم، یک معلم با کلی اندوخته و دانش، با دیدی جدید به دنیا، با خودم می­گفتم حالا که قرار است معلم شوم، نباید از آن­ها باشم که همیشه خودم اذیتشان می­کردم، باید بتوانم با دانش­آموزانم دوست باشم.

یک تصور دیگری که خیلی آن روزها برایم دغدغه­ساز شده بود، نحوه­ی برخوردم با دختران کلاس بود، توی ذهنم بارها چگونه صحبت کردن، جزوه گرفتن و یا ارائه دادن جلویشان را تمرین کرده بودم. همیشه اساتید در نظرم انسان­های خیلی بزرگی بودند، کسانی که کوهی از علم و دانش هستند، مطالعه­یشان بسیار بالا و درک و شعورشان ورای تصور است. اما پردیس ها تفکیک شدند

تصورات فعلیم از دانشگاه

اما از روزی که وارد دانشگاه فرهنگیان شدم، دیدگاهم به همه­چیز صد و هشتاد درجه­ای فرق کرد، همه­چیز با تصوراتم فرق داشت، ترم یک دانشگاه، برایمان انتخاب واحد کرد، درس­ها آن­طور که تصور می­کردم سخت نبود، بیشتر به جای کتاب جزوه­هایی در اختیارمان قرار می­دادند که نهایتاً به صد و پنجاه صفحه می­رسید. استاد هم خیلی با معلمان دوران دبیرستانم فرقی نداشتند، انگار همه­چیز ادامه­ی آن سال­ها بود، انگار فقط سردر مدرسه را عوض کرده بودند، دانشگاه مختلط نبود. همین باعث شده بود بیش از حد احساس راحتی کنیم، گاهی اوقات با همان شلوار راحتی می­رفتیم سر کلاس، یا حوصله نداشتیم کفش بپوشیم، دمپایی را می­انداختیم نوک پایمان و به راه می­افتادیم، کسی هم به این چیزاها کاری نداشت، ساعات خوابم به شدت زیاد شده بود، طوری که حتی بعضی وقت­ها ساعتی هم که کلاس داشتم یا نمیرفتم و یا صندلی آخر می­خوابیدم، این وسط برخورد کادر دانشگاه واقعاً دیدنی بود، مثل مدیران مدارس امر و نهی می­کردند، از نظر فیزیکی هم محیط دانشگاه چندان بزرگ­تر از دبیرستانم نبود، برای همین هیچ­وقت حس نمیکردم اینجا دانشگاه است، یا خودم دانشجو هستم، دوم سه ترم اول را با بی­علاقگی سپری کردم، گفته بودند ترم چهارم واحد عملی داریم و قرار است به عنوان کمک­یار معلم به مدارس برویم، به نظر جالب بود، حداقل از چرت زدن­های ته کلاس خیلی بهتر بود.

شروع دوره­ی کارورزی

واحدهای عملی کاورزی از ترم چهارم شروع شد، ترم اول مشاهده، قرار بود فقط در کلاس بنشینیم و رفتار معلم را با دانش­آموز زیر نظر بگیریم، هر هفته یک­روز از صبح تا ظهر به مدرسه می­رفتم، پایه­ی اول تا سوم، دانش­آموزانی شلوغ و پر انرژی، مرا هم آقا معلم صدا می­زدند.

روز اول وقتی با معلم راهنما وارد کلاس شدم و من را به دانش­آموزان معرفی کرد، هر کدام از دانش­آموزان خواهش می­کردند که آقا بیا کنار ما بشین، من که از همان بچگی صندلی آخر می­نشستم، بنابر عادت همیشگی رفتم و ردیف آخر کنار دانش­آموز نسبتاً چاقی نشستم، با لبخند زیبایی نگاهم کرد و گفت:

– آقا اجازه؟ اسم من نیما است.

بعد هم دستش را به سمتم دراز کرد، با او دست دادم و گفتم منم آقای  هستم.

با تعجب نگاهم کرد و گفت:

خندیدم و گفتم نه نیما جان ! یعنی….

آن ساعت کلاس، بیشتر توجه بچه­ها به من بود، مرتب یک­نگاه به تخته می­انداختند و یک نگاه به من، گاهی دو نفری نگاهم میکردند و می­­خندیدند، یا با هم پچ پچ می­کردند، همین سنگینی نگاه بچه­ها جو را برایم خیلی سنگین کرده بود، ساعت اول هم برای من، هم دانش­آموزان و هم معلم سخت بود، همه یکجورهایی معذب بودیم، اما از ساعت دوم کم­کم بهم عادت کردیم، شلوغی­های دانش­آموزان، لبخندها و شیطنت­هایشان حس و حال خوبی به آدم می­داد، وقتی به این فکر می­کردم که قرار است سی­سال با این دانش­آموزان زندگی کنم، حس خوبی داشتم، دنیایشان پاک بود، برعکس دعواهای ما بزرگترها که گاهی چنان چشمانمان را روی هم می­بندیم و هرچه می­خواهیم بهم می­گوییم، اوج دعوایشان این بود که: دیگه باهات بازی نمی­کنم، یا باهات قهرم، ساعت بعد که کلاس می­­رفتی، می­­دیدی کنار هم نشسته­اند و انگار نه انگار یک ساعت پیش دعوایشان بود.

یا وقتی یکی خوراکی می­خرید، این نبود که تنها بنشیند و بخورد، می­آمد کنار بقیه­ی بچه­ها و باهم می­خوردند و می­خندیدند، صمیمیت و پاکی که در دنیای دانش­آموزان می­دیدم باعث شده بود کارورزی یکی از بهرین لحظات زندگیم باشد.

حضورم در کلاس و در بین دانش­آموزان باعث شد از نزدیک با مسائل آموزشی آشنا شوم، کلاس از نظر درسی ضعیف نبود و جز چند نفر همه در سطح قابل قبولی بودند.

روش معلم در کلاس روشی کاملاً سنتی بود، و تنها به سخنرانی و بیان مطالب اکتفا می­کرد، تکالیفی به دانش­آموزان می­داد و از آن­ها می­خواست برای روز بعد آن­را انجام دهند، گاهی هم پرسشی از درس­های قبل داشت. دانش­آموزان فعالیتی در کلاس نداشتند و عملاً معلم، محور کلاس بود. در این کلاس من فعالیت چندانی از دانش­آموزان نمی­دیدم، آن­ها فقط مطالب را که معلم می­خواست طوطی­وار حفظ می­کردند و تکالیف را بدون هیچ کنکاشی رونویس می­کردند، طبیعتاً در چنین کلاسی کنجکاوی، استعداد و تفکر علمی دانش­آموزان تقویت نمی­شود.

روزن­شاین متفکر تعلیم و تربیت می­گوید: «یاد دادن (درس دادن ) خوب از چشمان یادگیرنده پیداست اما یاد دادن موفقیت­آمیز از گفتار و رفتار یادگیرنده پدیدار می­شود.»

منظور روزن­شاین از این گفته پرمعنی این است که بین یاد دادن خوب و یاد دادن موفقیت­آمیز تفاوت زیادی وجود دارد، انسان­ها همیشه چیزهایی را یاد می­گیرند که با خواست­ها، خصلت­ها و توانایی­های خودشان تناسب داشته باشند یا به زندگی آن­ها مربوط شوند، تمام رفتارهایی که از انسان­ها مشاهده می­کنیم بر پایه همین اصل استوارند، اگر دانش­آموز یا یادگیرنده بتواند موضوع یادگیری را آن­طور هضم کند که معنی و مفهوم آن­را به خودش، زندگیش، شهرش، مردم و به جامعه­اش پیوند دهند نه تنها مطالب را بگونه­ای یاد می­گیرند که هرگز فراموش نکند بلکه میزان علاقه­اش به یادگیری بیشتر و بیشتر خواهد شد و به جستجوی اطلاعات تازه­تر خواهد رفت.

برای رسیدن به این امر باید از روش­های تدریس فعال و کاربردی استفاده نمود اما اگر یاد دادن درس­ها به گونه­ای باشد که یادگیرندگان یعنی دانش­آموزان وادار شوند از خود رفتاری نشان دهند که هرگز به مفهوم واقعی آن پی نبرده­اند یا به روش­هایی عمل کنند که به وجود خودشان و یا درون خودشان ارتباطی برقرار نکنند، احساس خواهند کرد فردی بیهوده و بی­ثمر هستند یا بازیچه دست معلم و پدر و مادر خود قرار گرفته­اند، چون هیچ انگیزه­ای در آن­ها بوجود نیامده است. هر یادگیرنده (دانش آموز) با درگیر شدن مستقیم با مطالب یادگرفتنی درس چنان می­آموزد و به یادگیری ها و باورهای عمیق می­رسد که بی­درنگ در جهت آگاهی های تازه­تر و بیشتر گام برمی­دارد و می­خواهد باز هم بداند.

تصمیم گرفتم در کارورزی ترم بعد که قرار بود تدریس کنم از روش­های فعال تدریس استفاده کنم و اگر نتیجه­ی مثبتی دریافت کردم، این تدریس­ را الگویی برای سال­های خدمت خودم قرار دهم.
برای دانلود نمونه کارنمای معلمی از این قسمت دکمه خرید و سپس پرداخت را بزنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *