نمونه کارنمای معلمی : تجارب معلمی – 24 صفحه

نمونه کارنمای معلمی

کارنمای معلمی

 

بخشی از نمونه کارنمای معلمی عبارت است از :

مقدمه

آموزش از شئون الهی است و خداوند، این ویژگی را به پیامبران و اولیای پاک خویش ارزانی کرده است تا مسیر هدایت را به بشر بیاموزند و چنین شد که تعلیم و تربیت، به صورت یکی از نعمت های نیک آفرینش در آمد. معلمی، کرامتی سترگ و تحفه ای آسمانی است که خداوند به انسان داده است. از زلال وجود معلم، نهال های تشنه دانش، در کویر نادانی سیراب می شوند.

معلمی در قرآن به عنوان جلوه ای از قدرت بی پایان الهی، نخست ویژه ذات مقدس خداوند تبارک و تعالی دانسته شده است و در آیات اول تا پنجم سوره علق، خداوند خود را معلم می خواند.

امام خمینی رحمه الله علیه در این مورد می فرماید:” خداوند تبارک و تعالی است. به وسیله وحی مردم را دعوت به نورانیت، محبت، کمال می کند. ( صحیفه امام،ج9،ص291)

در آخرین ترم از دوره کارشناسی واحد درسی به دانشجویان ارائه شد که در آن لازم است مروری بر خاطرات خود از گذشته تا به حال، تجربه های حاصل از حضور در دانشگاه فرهنگیان، کارورزی و… داشته باشند.

حاصل تمام تجارب کودکی و نوجوانی من نوع نگاهم را به شغل معلمی شکل داد و سبب شد آن را به عنوان شغل و حرفه ی خویش برگزینم.

امروز از صمیم قلب از خداوند منان سپاس گذارم که مرا همانند پیامبران و بندگان برگزیده ی خود توفیق معلمی و تعلیم بشر عطا فرموده است. آنچه پیش روست حاصل تجاربی است که در دانشگاه فرهنگیان به عنوان دانشجو معلم و در مدرسه به عنوان کارورز کسب کرده ام. امید است که توانسته باشم حق مطلب را ادا کنم و به تعهدات و اصول و باور های خود که در این نوشته ذکر کرده ام عمل نمایم.

تجارب برانگیزنده

من در 31اردیبهشت ماه سال1374 در شهرستان ایذه به دنیا آمدم. مادر من نویسنده،محقق و پژوهشگر و پدر شغل آزاد دارد. در این دوران من با سه خواهر و دختر عمو و پسرعموهایم همیشه معلم بازی میکردیم. به دلیل اینکه از آنها بزرگتر بودم نقش معلم را به من  میدادند. از همان موقع از معلم شدن خوشم آمد و مانتوهای مادرم که همیشه مرتب در کمد آویزان بودند را همراه کفش های پاشنه بلند و کیف مجلسی خیلی شیکی می پوشیدم و وارد اتاق که همان کلاس فرضی بود میشدم. احساس میکردم یک معلم باید بسیار شیک و مرتب باشد تا دیگران از او حرف شنوی داشته باشند.

اولین تجارب معلمی من از همین بازی ها شروع شد؛ درواقع من از دوران کودکی به شغل معلمی علاقه مند شده بودم و ذهنیت مثبت و خیلی خوبی به آن داشتم. یکی دیگراز دلایل علاقه مندی من به شغل معلمی که به همین دوران کودکی برمی گردد؛ همسایگی با خانم معلمی بودکه هنوزچند سال از ازدواجش نگذشته بود، همسرخود را در تصادف از دست دادند. خانم معلم یک سال در غم از دست دادن همسرشان به سر بردند ولی هرگز امیدشان را از دست ندادند و بدون اینکه تغییر رویه دهند زندگی خویش را به روال عادی ادامه دادند. خانم حکیمی مهربان بودندو پشتکار بسیار زیادی داشتند؛ دختر کوچکشان ستاره هم بازی من بود، همیشه برای دو نفرمان تنقلات می خرید ولی مادرم می گفت: من باید بیشتر به ایشان لطف داشته باشم. خانم حکیمی مثل یک مرد بودند. اول ماه که می شد فریزر را پر از مواد غذایی می کرد. کتاب داستان های زیادی برای دخترش می خرید و وقت بیکاری اش را به او اختصاص می داد. او را همیشه به پارک می برد. مادرم همیشه می گفت: چقدر خوب است که خانم حکیمی معلم هستند و از لحاظ مادی به کسی نیاز ندارد و مایحتاج را از حقوقشان تامین می کند و چون تحصیل کرده است فرزند خوبی را تربیت می نماید. من حرف های مادرم را قبول داشتم. ستاره وجودی لبریز از عشق و محبت داشت و در پی آسیب رساندن به هیچ کودکی نبود.کمبودی در زندگی اش احساس نمی کرد که بخواهد عقده هایش را روی دیگر بچه ها خالی کند. از همان روزها از خانم کریمی یک اسطوره ساختم که چقدر خوب توانست روی پای خودش بایستد و دخترش را بزرگ کند. از آن روزها در ذهنم آرزوی معلم شدن نقش بست و یکی از آرمان های آینده ام شد تا پا به پای آن تلاش نمایم و به این هدف بزرگ دست یابم. آرزوی مستقل بودن، محتاج نبودن سراپای وجودم را فراگرفته بود.

برای دانلود نمونه کارنمای معلمی از این قسمت دکمه خرید و سپس پرداخت را بزنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *